آنگاه که عقربهی کوچک اما مهم ساعت، از دوازده هم گذشت، نگاهی به صفحات باقی مانده انداختم. دوازده صفحه را قورت داده بودم و چهل و پنج تا مانده بود. کاش جای این اعداد عوض میشد!
آنگاه که عقربهی کوچک اما مهم ساعت، از دوازده هم گذشت، نگاهی به صفحات باقی مانده انداختم. دوازده صفحه را قورت داده بودم و چهل و پنج تا مانده بود. کاش جای این اعداد عوض میشد!
از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ دیگر نه! دیگر باطن و ظاهر و پند و ناصح و کاشف اسرار سراسر هیچ و بیقاعده و عالم بیبر نه.
عطرت بغلم کرد. دلم دربهدرم کرد. نوا مفتخرم کرد. نوا... نوا، سوار بر هوا، از آسمان و از سماء، از این زمین و از زمان، ز کوهها و از کران، پیچید و رویید و همه قلبم، کوبید.
صبح امروزم را هم دوست دارم و هم ندارم. دوستش دارم، چون در دیار مهرم. دوستش ندارم چون باید اینجا را ترک کنم.
نویسنده و طراح کاور: علیرضا نژادیپور
صدا و تدوین: امیرحسین حسینی
پخش از رادیو قلم سپید
برای مطالعه "درِ انتظار" کلیک کنید