قلم سپید

قلمی که سیاهی را دوست ندارد
قلم سپید

اسلاید شو


از خیابان تا آسمان

تا حالا چند بار با دقّت به اطراف خود نگاه کرده‌اید؟ تا حالا GPS گوشیتان را روشن کرده‌اید تا بفهمید کجایید و به کجا می‌روید؟ تا حالا به تابلوهای سبز، قرمز، خط‌خطی و سانسور‌شدة بعضی خیابان‌ها دقّت کرده‌اید؟ اصلاً تا حالا به خیابان‌ها اهمّیّت داده‌اید؟ یا فقط با آنها سلفی گرفته‌اید؟ راستی! توی سلفی‌هایی که می‌گیرید، آن بالا‌بالا‌ها، درست بالای خیابان‌ها، یک بک‌گراند شیک و مجلسی پیدا می‌شود؛ آسمان آبی که بعضی‌ها با سیاه و خاکستری و قهوه‌ای‌اش بیشتر حال می‌کنند.

آسمان و خیابان دو عنصر مهم هستند که در بعضی جاها با بعضی هدف‌ها ازآنها استفاده می‌شود. گاهی از آنها در نقّاشی‌ها استفاده می‌شود؛ گاهی در عکس‌ها، گاهی در شعر‌ها و گاهی هم در ترانه‌های عاشقانه و پر از امید. ترانه‌هایی که با عناصر خیابان، تنهایی، باران، چترهای خیس و آسمان خسته، ارادة عظیم و تازه‌ای برای خودکشی در شنونده ایجاد می‌کنند.

بگذار از این پایین شروع کنیم؛ شاید بتوان یک چیزی بین این همه آدمی که در خیابان‌ها با جیب‌های پر از پول، لباس‌های شیک و برنددار و آیفون‌ها، و با لب‌های خندان و دل‌های بدون کینه قدم می‌زنند پیدا کرد. آن‌طرف یک رانندة تاکسی مسافرش را با عشق و مهربانی به‌خاطر محکم بستن در کتک می‌زند. این طرف یک مشتری برای تخفیف هزار تومانی آن کفش دویست‌هزار تومانی با فروشنده چک و چانه می‌زند. همة مردم شاد هستند و گوشی‌هایشان را در جیب‌هایشان گذاشته‌اند. اصلاً کسی به تلگرام و اینستا اهمّیّت نمی‌دهد و هیچ کس با تلفن همراهش بازی نمی‌کند. به آن پسری که سرش در آخرین مدل تبلت است و دارد از خیابان راه می‌رود نگاه کن؛ چه تبلت با کلاسی! ... آخی! همین الآن خیلی با کلاس به زیر ماشین رفت. فکر کنم روی قبرش بنویسند شهید در راه کلش‌آف‌کلنز! آن خانم را نگاه کن... نه حواسم نبود... نامحرم است؛ نگاه نکن. به این مرد نگاه کن؛ آخر از سنّت خجالت بکش. جوان هجده‌ساله کاندید ریاست جمهوری می‌شود، آن‌وقت تو داری سیگار می‌کشی و به طبیعت خدمت می‌کنی و پوست خوراکی‌ات را هم در جوی آب روان می‌اندازی. البته جوی آب روان با سرعت یک سانتی‌متر بر ساعت؛ آن هم بخاطر دست‌اندازهای بزرگ و یزدمانندی است که آدم‌ها در جوی‌ها و خیابان‌ها ریخته‌اند. فعلاً که در این خیابان مشکل خاصّی دیده نمی‌شود؛ فقط می‌توان گفت که دیگر نیازی نیست که ترامپ داد بزند و قرارداد امضا یا پاره کند، ما خودمان، خودمان را نابود می‌کنیم.

حالا بیا برویم تا آن بالا‌بالا‌ها بپلکیم. حدّاقل آن‌جا خلوت‌تر است؛ البته اگر بتوانی چیزی ببینی. شاید این مانیتور، خاموش است که همه جا سیاه به‌نظر می‌آید...!امّا نه... بگذار بالاتر برویم! آسمان سر جایش است، فقط برای دیدن رنگ آبی و زیبایش باید چند هزار متری بالا بروی... شما که نمی‌توانید بیایید؛ من سلفی می‌گیرم و با پیام‌رسان سروش برایتان می‌فرستم تا یادتان نرود آسمان آبی است. آخر جدیداً عمو پورنگ می‌گوید:« آسمان قهوه‌ای زمین نسبتاً پاک، حقّ همة ما بچّه‌هاست!» حالا بگذار کمی دقیق‌تر بشویم! چهار تا پهپاد از طرف آمریکا می‌خواهند آن‌جا را نابود کنند، سه هزار تا هواپیما آدم‌ها را جابه‌جا می‌کنند. آخ سرم! به یک آسمان‌خراش برخورد کردم؛ فکر می‌کنم سیصد طبقه باشد؛ امّا در کوچة هشت متری!

خلاصه آنکه وضع خیابان و آسمان خیلی فرقی ندارد و هیچ کدام مشکل خاصّی ندارند. اگر هم مشکلی باشد قطعاً تقصیر ما نیست!

  • علیرضا نژادی پور

نظرات  (۱)

باز خوبه یکی هست واسه ساکنان دنیای مجازی از دنیای واقعی تعریف کنه :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
کانال تلگرام قلم سپید