قلم سپید

قلمی که سیاهی را دوست ندارد
قلم سپید

اسلاید شو

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

آزمون، با هماهنگی و اتحاد دانش‌آموزان، به پایان رسید و همه از کلاس خارج شدند. صدای اذان که با ویز ویز و گاهی سوت بلندگو آمیخته شده بود، در سالن می‌پیچید.





  • علیرضا نژادی پور
صدایم زده‌ای. پناهم شده‌ای. ماه تابان دل پر ظلماتم شده‌ای.
  • علیرضا نژادی پور

امروز منتظر باشید...


  • علیرضا نژادی پور

پسری که ساعت هفت بیدار شده بود، دست در جیبش کرد و کاغذی را بیرون کشید؛ رضایت‌نامه‌ی اردو بود. پنجمین اردویی که از ابتدای سال برگزار می‌شد. حال از ابتدای سال تحصیلی یا سال تأسیس مدرسه، بماند.





  • علیرضا نژادی پور

کارت مچاله و چسب‌خورده‌اش را برداشت تا به سلف‌سرویس برود و خودش را احیا کند. از پله‌ها پایین آمد. در راه رسیدن به در، چند کمد سالم و زیبا صف بسته بودند. در حیاط مدرسه راه می‌رفت. چند باری می‌خواست به زمین بیفتد.





  • علیرضا نژادی پور
کانال تلگرام قلم سپید