قلم سپید

قلمی که سیاهی را دوست ندارد
قلم سپید

اسلاید شو

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

کم کم وجودش بیدار می‌شود، قلبش جان می‌گیرد، احساس می‌کند چیزی در گوشش می‌گوید:« حالا نوبت توست، چشمانت به نور نیاز دارند، وقتش رسیده است که دنیا را ببینی...».




  • علیرضا نژادی پور


تا حالا چند بار با دقّت به اطراف خود نگاه کرده‌اید؟ تا حالا GPS گوشیتان را روشن کرده‌اید تا بفهمید کجایید و به کجا می‌روید؟ تا حالا به تابلوهای سبز، قرمز، خط‌خطی و سانسور‌شدة بعضی خیابان‌ها دقّت کرده‌اید؟ اصلاً تا حالا به خیابان‌ها اهمّیّت داده‌اید؟ یا فقط با آنها سلفی گرفته‌اید؟ راستی! توی سلفی‌هایی که می‌گیرید، آن بالا‌بالا‌ها، درست بالای خیابان‌ها، یک بک‌گراند شیک و مجلسی پیدا می‌شود؛ آسمان آبی که بعضی‌ها با سیاه و خاکستری و قهوه‌ای‌اش بیشتر حال می‌کنند.


  • علیرضا نژادی پور
هر روز که از خواب بیدار می‌شویم، قسمت جدیدی از سریال بی‌پایان زندگی را شروع  می‌کنیم. سریالی که گاهی قسمت‌های تلخ آن از قسمت‌های شیرینش بیشتر می‌شوند. هر  روز از خیابان‌ها می‌گذریم و رو به آسمان‌ خدای مهربان و بخشنده را شکر می‌کنیم؛ امّا  آیا تا به حال به بازیگران آیندة سریال زندگی فکر کرده‌ایم؟



  • علیرضا نژادی پور

باز هم جنگ، باز هم کینه، باز هم صدای گریه‌ی کودکی در جهان پیچیده است و باز هم همه جا تاریک است... . بعضی از مردمان به دلیل مشکلات زندگی و سختی ها و فراز و نشیب‌ها غمیگن و اندوهگین‌اند و بعضی با دروغ، جنگ، ثروت‌اندوزی و حرص و طمع فکر می‌کنند که خوشحالند. اما همگی غافل از یک چیز بزرگ... یک روز و یک مکان... شخصی منتظراست؛ منتظر ما...


  • علیرضا نژادی پور
کانال تلگرام قلم سپید