فَرِّاِلَیالحُسَین
عطرت بغلم کرد. دلم دربهدرم کرد. نوا مفتخرم کرد. نوا... نوا، سوار بر هوا، از آسمان و از سماء، از این زمین و از زمان، ز کوهها و از کران، پیچید و رویید و همه قلبم، کوبید.
بیرون زدم. بیرون زدم! دنبال ردی از صدا بیرون زدم. جویا شدم... اما نظرم کردم و چشمم به دلم گفت هوا تاریک است. سیاه بود. عزا بود. کوچه، خیابان و همه جای جهان سیاه بود. آشفته بودم. گم شده بودم. منتظر دستی شدم. منتظر شخصی شدم. منتظر یک ناجی، منتظر یک منجی...؛ اما حواسم نبود، روی من هم سیاه بود!
سیاه است. آری؛ سیاه است. عجب محشر به پا کردی که بعد از این همه سال، همه اشک و دل و جان، به سمت کربلا، به سمت آن بیابان، روان است.
دل، از دل بیدل شده و نام تو فریادش. سر از سر بیسر شده و کام تو در یادش. شیدایم. بیمعنیم. آشفتهام و تو بزرگی. تو مرا تسکینی. تو همانی که مرا رام خودت کردهای و یک کوه، معنایی. ای سرور خوبان، ای ماه فروزان، ای جان، حسین جان! نگاه کن. مرا هم به عزا و مجلست باز روا کن. دلم هوای کربلا دارد. دلم هوای نینوا دارد. دلم میخواست بینالحرمین باشم. دلم میخواست بین حرم آن دو برادر، زنم پرچم و من هم بشوم عاشق و یاور... .
ولی دلم گیر است. ولی دلم تیر است. محتاج یک دست و رهایی از همه تبعید است. حسینا، نگاهی کن. بدعهدیهای هر روزم دروغ است. خدا داند که عشقت جاودان است.
به پرت شدن مسلمبن عقیل، نگذار پرت شوم. به سوخته شدن در آن سوز کویر، نگذار خاکستر شوم. به گریههای رقیه، این گریهها و مویههایم را قبول کن. به توبهی حر، نفس بده به توبهام. به عشق عبدالله، ببین عشقم را. به شور قاسم به نبرد، ببین شور در دلم. به تشنگی اصغر عطشان، نگاه کن بر این عطش که در دلم افتاد. به جوانی علی اکبر، ببخش جوانی کردنم. به دستان اباالفضل، بگیر دستم. به غربتت میان نیزهها، ببین غربتم.
گویند و گویم که راهت حق است. گوییم و گویند حسین، سرمشق است. همه دلباختهایم غرق در عشق. باید از کثرت به وحدت برسیم. باید از گم شدن و کوچهی تاریک، به اینجا برسیم. به هیئت برسیم. سینه زنیم. گریه کنیم. نام «حسین» صدا زنیم. و او بیاید نزدمان... و او بگیرد دستمان. بالا رویم، در آسمان. به اوج اوجها رویم و از زمین و از زمان جدا شویم.
و چه راهی است، راهی که سرورش تو باشی و مقصدش او.
فرالیالحسین میگویم و غرق نواها میشوم.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
با سلام و خسته نباشید
اخیرا بنده تحقیقی کردم و روایت "فر الی الحسین" که دو سالی هست معروف شده رو از لحاظ سندی بررسی کردم. لازم دیدم نتیجه برای شما هم بفرستم.
1. با جستجو و پرس و جوی نسبتا زیادی که کردم، این روایت سند معتبر نداره، بلکه اصلا هیچ سندی نداره. فقط یک جا ادعا شده اونم همین کتاب شعشعه الحسینیه صفحه 50 هست که بنده خودم صفحه 50 و چند صفحه قبل و بعدش رو هم دیدم چنین چیزی پیدا نشد. و از برخی دوستان هم پرسیدم اون ها هم ندین. از یکی از دوستان طلبه هم پرسیدم فرمودن : "ادعا شده که این روایت در کتاب شعشعه الحسینیه ی مرحوم یزدیه ولی بنده دو نسخه از این کتاب رو در کتابخانه مرحوم ایه الله مرعشی دیدم و چنین روایتی یافت نشد"
لذا انتساب این روایت به امام جواد علیه السلام هیچ سندی نداره.
2. فراز انتهایی روایت تعبیر "فر الی الحسین" هست که در اشعار و اخیرا مداحی ها و روضه ها استفاده می کنند. هر چند از نظر بنده اصل این فراز و محتواش درسته، اما اگر به عنوان روایت نقل بشه اشکال داره. و با توجه به این که غالب افراد تو ذهنشون این روایت میاد، لازمه تذکر داده بشه که این رو به عنوان روایت نبینن.
3. افرادی که مایل هستن میتونن کتاب شعشه الحسینیه رو اینجا ببیننن :
http://blog.aqlibrary.ir/newindex.aspx?pid=245&GID=1706279&ID=1575323
4. اینجا رو هم میتونید در نقد سند این حدیث ببینید:
http://haqali.blogfa.com/post/88
https://snn.ir/fa/news/782048/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B3%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF