قلم سپید

قلمی که سیاهی را دوست ندارد
قلم سپید

اسلاید شو

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرواز با بال شکسته» ثبت شده است

  • علیرضا نژادی پور

اکنون، با دیدن آن ماهی فهمیده است که حق با نسیم است. بهشت رویاهای او به جهنّم زندگی‌اش تبدیل شده است.







  • علیرضا نژادی پور

بهشت خیال‌های او پر است از گل و درخت و سبزی، پر است از بوی خوش و حال خوب و پر است از امید و عشق به زندگی. امّا هر چه جلوتر می‌روند این رویاها کمرنگ‌تر می‌شوند.








  • علیرضا نژادی پور

گیج شده است و نمی‌داند چرا باید پدرش را وقتی بشناسد که دیگر دیر شده است، وقتی که دیگر نیست و وقتی که دیگر چشمانش را بسته است. مادرش گریة خود را تمام می‌کند. اشکانش را پاک می‌کند. لبخند غمگینی می‌زند و سعی می‌کند تا او را آرام کند.


  • علیرضا نژادی پور

            خورشید بی‌جان به جهانیان خبر سردی و سرما را می‌دهد؛ خبر آغاز سفر، خبر آغاز پرواز، پرواز به‌سوی... .









  • علیرضا نژادی پور

              -بلند شو! حالت خوب است؟ چه اتّفاقی افتاده؟ چرا اینجا افتاده‌ای؟...

این صدای پرندة دیگری است که او را پیدا کرده است.




  • علیرضا نژادی پور


روز‌ها می‌گذرند و خورشید و ماه مدام جایشان را در آسمان عوض می‌کنند. حالا او خانواده‌اش را به خوبی می‌شناسد.








  • علیرضا نژادی پور

کم کم وجودش بیدار می‌شود، قلبش جان می‌گیرد، احساس می‌کند چیزی در گوشش می‌گوید:« حالا نوبت توست، چشمانت به نور نیاز دارند، وقتش رسیده است که دنیا را ببینی...».




  • علیرضا نژادی پور
کانال تلگرام قلم سپید