
آزمون، با هماهنگی و اتحاد دانشآموزان، به پایان رسید و همه از کلاس خارج شدند. صدای اذان که با ویز ویز و گاهی سوت بلندگو آمیخته شده بود، در سالن میپیچید.

آزمون، با هماهنگی و اتحاد دانشآموزان، به پایان رسید و همه از کلاس خارج شدند. صدای اذان که با ویز ویز و گاهی سوت بلندگو آمیخته شده بود، در سالن میپیچید.
صدایم زدهای. پناهم شدهای. ماه تابان دل پر ظلماتم شدهای.

امروز منتظر باشید...

پسری که ساعت هفت بیدار شده بود، دست در جیبش کرد و کاغذی را بیرون کشید؛ رضایتنامهی اردو بود. پنجمین اردویی که از ابتدای سال برگزار میشد. حال از ابتدای سال تحصیلی یا سال تأسیس مدرسه، بماند.

کارت مچاله و چسبخوردهاش را برداشت تا به سلفسرویس برود و خودش را احیا کند. از پلهها پایین آمد. در راه رسیدن به در، چند کمد سالم و زیبا صف بسته بودند. در حیاط مدرسه راه میرفت. چند باری میخواست به زمین بیفتد.